غزل ناب نگاتو
باز دلم زمزمه کرده♥♥
غم دوریت برای من
بدترین عذاب ودرده♥♥
باتوپائیزوزمستون
یه بهار دیرگذربود♥♥
فکرسال وماه نبودم
غصه هام توی سفربود♥♥
یاد اون خاطره هاتم
اون غروبای قدیمی♥♥
گل لبخند تو می شکفت
توی سرمای صمیمی♥♥
حالا از روزی که رفتی
دیگه ماه شب نمی تابه♥♥
خورشید ازوقتی که رفتی
تا حالا همش تو خوابه♥♥
غزل وداع روخوندی
گریه شا بیت چشات بود ♥♥
دل نمیکندی توازمن
غم رفتن تو نگات بود ♥♥
نمیدونم کی بود اونکه
توروازکنارمن برد♥♥
آخه نیستی که ببینی
دلم ازندیدنت مرد♥♥
وقتی برگشتی نگاتو
باز ندزدی ازنگاهم ♥♥
میدونی که من اسیر
اون چشای بیگناهم ♥♥
قاصدا خبرآوردن
که تو برگشتی دوباره♥♥
حالا که اومدی دنیا
باز واسم رنگ بهاره ♥♥
داشتم ازغصه میمردم
جزتوهیچکسو نداشتم ♥♥
میدونستم برمیگردی
اسمشو سفرگذاشتم♥♥
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: شنبه 5 اسفند 1391برچسب:شعر,شعرزیبا,شعراحساسی,شعرعاشقانه,متن ادبی,متن ادبی عاشقانه,شعرنو,شعرمعاصر,متنهای ادبی احساسی,
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب