آرزویم این است که سکوت زندگی ام را صدای تو بشکند...کجا بودی که دیدمت؟؟؟ میان این همه جمعیت؟؟؟
کاش مقصد این آمدنم چشمان تو بود..
از اینجا تا آسمانها دلم برایت تنگ شده,
حالا صبح هایم با یاد تو میاید و شب هایم با خیال تو میرود..
به که گویم چقدر سخت است انتظار...
سخت است... انتظار کسی را داشتن , که هرگز قرار نیست بیاید...
همه هستن اما تو میانشان نیستی...!
هر چه دارم با خودت بردی حالا هرچه مینویسم جوهر زندگی ام رنگی ندارد...
تو با خودت رنگ ها را هم بردی...
دنیای رنگارنگت رنگ مرا کم دارد, می دانم... می دانی
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:شعر,شعرزیبا,شعراحساسی,شعرعاشقانه,متن ادبی,متن ادبی عاشقانه,شعرنو,شعرمعاصر,متنهای ادبی احساسی,
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب